روزگذرهای منِ معمولی

من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی..

آخرین مطالب

مهرانا نوشت

پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۴ ب.ظ
14 سال میشه که دوستمه، اوایل خاله بازی میکردیم، بعدترها کتاب می خوندیم، بعدتر ها سینما میرفتیم و ساعت ها صحبت میکردیم و چند وقتی میشه که وقتی دلم میگیره زنگ میزنم بهش که بریم پیاده روی. صبح زود میریم پیاده روی و کافه کافئین همیشگی صبحانه میخوریم و حرف میزنیم و پیاده برمیگردیم. از نظر فکری خیلی بی تفاهمیم به خصوص از لحاظ مذهبی ولی بهترین دوست و قدیمی ترین هست .
+نمیدونم اگه امروز کنارم نبود چه حالی داشتم!

  • نیکی بیات