روزگذرهای منِ معمولی

من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی..

آخرین مطالب

یک عاشقانه آرام

سه شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۲۴ ق.ظ

من خیلی کم در مورد خودم و او با کسی حرف میزنم، یعنی هردوی ما این اخلاق رو داریم  که تو مشکلات و حتی شادی هامون خودمون دوتا شریک باشیم. همیشه خیلی ها ما رو دیدن و به نظرشون ایده آل اومدیم و بدون اختلاف عقیده به نظر میرسیم. ولی حقیقت اینه که اتفاقا ما هم مشکلات داشتیم..
مثلا: او در یک سیستم مردسالارانه بزرگ شده و با چارچوب های خاص که به همین قضیه مربوط میشه و من در خانواده ای کاملا ریلکس که خانومها تصمیمگیریهای اصلی رو دارن.  اوحجاب و پوشش خیلی خیلی براش مهمه و من در یک خانواده بی حجاب بزرگ شدم و مشکلات دیگه ی  اینجوری که میتونه هر رابطه ای رو در همون ماه های اول نابود کنه، ولی ما از همون اول خیلی راحت با این روش کنار اومدیم:
اول از همه این که دوست داشتن و علاقه زیادی که بین ما بود باعث شد که گزینه ی جدایی کاملا از ذهن هردومون پاک شه و حتی تو بحث های شدید هم حرفی ازش زده نشه.. بعد ما دخالت، نصیحت، پیشنهاد، انتقاد و حتی دردودل کرد با دیگران رو حذف کردیم تا فقط دیدگاه و تصمیم های خودمون دو نفر باشه. ما نقطه ضعف های همدیگه رو هم پیدا کردیم و سعی کردیم هیچوقت ازشون استفاده نکنیم واینها شد خط قرمز های ما.
بعد شروع به حرف زدن کردیم بدون هیچگونه جبهه گیری خاصی و به نفع هم کوتاه اومدیم (هردونفر کوتاه اومدیم) و فقط دو سه تا مشکل اصلی موند که یکسری توافقات انجام دادیم و حالا هردوی ما خیلی خیلی خوشحال و راحت کنار هم ادامه میدیم.
همچنین ما نقاط مثبت همدیگرو زیاد دیدیم مثلا اینکه او در یک خانواده مردسالاری بزرگ شده و همین باعث شده به شدت مسئولیت پذیری برای خانواده داشته باشه و کسی هست که میشه با خیال راحت بهش تکیه کرد، در واقع یک مرد واقعی هست و همین خوبی های زیاد او به شدت منو دلگرم کرده واز این رابطه تاحالا ناراضی نبودم یا حس نکردم که آدم من نیست.

+فقط کافیه آدم هدفش نگهداشتن یک رابطه  و ادامه دادن با هم باشه . مثل مامانبزرگ بابابزرگای قدیم که خیلی خوشبخت بودن، درواقع اونا دانش یک رابطه عاطفی رو داشتن چیزی که خیلی های ما نیاز داریم و باید سعی کنیم یاد بگیریم.
+در مورد این قضیه کتاب "یک عاشقانه آرام" خیلی میتونه مفید باشه ( جوانانی که نهالی میکارد و کنارش مینشینند و متعجب میشوند از خشک شدن آن، بدون اینکه بدانند باید به درخت رسیدگی کنن)


  • نیکی بیات