روزگذرهای منِ معمولی

من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی..

آخرین مطالب

مزخرف روزی بود در کل

شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۶، ۰۸:۲۸ ب.ظ

امروز از اون روزای سخت بود.. نمره یکی از درسام اومد، درسی که فک میکردم حداقل 17 بشم شد 15!  شاید خیلی بد به نظر نرسه ولی تو دوره ی ارشد که قبولی 12 و مشروطی14 هس و تعداد درسا خیلی کم، خیلی خیلی ناامید کنندس.. از همینجا این روز مسخره شروع شد بعدش هم که دعوا با مامان که باعث دلشکستنش شد و گریه های خواهری سر موضوعی دیگه و قطعا هیچی مثل ناراحتی خانواده نفس آدم رو نمیگیره...

عصر او را دیدم، جهت ترمیم روحیه ی داغون شده ولی متاسفانه سر یه موضوع خیلی مسخره بحث شد و متاسفانه با او هم نتونستم اروم صحبت کنم و او بود که با ارامش خودش منو اروم کرد...

هوا تاریک بود و او داشت منو میرسوند خونه، پیاده کنار هم راه میرفتیم در سکوت کامل. داشتم فک میکردم برم زیر دوش اب بشوره ببره خستگی های امروزو که بی مقدمه گفت ماشین خریدم! 

چیز زیادی نگفتم ولی تو دلم بهش افتخار کردم که انقدر خودساخته شده، دوستش دارم نه چون ماشین خریده :) چون یک مرد واقعیه البته به خاطر پرایدمون هم بسیااار بسیار خوشحالم و مشتاق دیدارش . مبارکمون باشه :)

  • نیکی بیات